مدل ریسک دلاری بسیار منطقیتر است: زیرا هر معاملهگر دارای مشخصات ریسک و موقعیتهای شخصی متفاوتی است که (یا باید) میزان پولی را که میتوانند به راحتی در هر معامله ریسک کنند، تعیین میکنند. قاعده 2% ریسک صرفاً یک عدد دلخواه بر حسب دلار است، که ممکن است برای هر معامله گر معینی با شرایط و شرایط مالی منحصر به فرد منطقی باشد یا نباشد.
مبلغی که حساب تجاری خود را با آن سرمایه گذاری می کنید لزوماً منعکس کننده تمام درآمدی نیست که باید تجارت کنید و ارزش خالص کلی شما را منعکس نمی کند.. با این حال، در معاملات سهام، شما به پول بیشتری در سپرده نیاز دارید زیرا اهرم کمتری در دسترس است. به طور معمول، اگر می خواهید 100 هزار سهام را کنترل کنید، باید 100 هزار سهام در حساب خود داشته باشید. همانطور که قبلاً گفتم، فارکس بسیار اهرمی است، و این بدان معنی است که برای کنترل مثلاً 100 هزار ارز، که 1 لات استاندارد است، فقط به حدود 5000 دلار در حساب معاملاتی خود نیاز دارید.
افسانه ترکیب و قانون 2٪
لطفا نظر خود را در مورد این درس در زیر بنویسید…
خوب، پس ممکن است در حال حاضر به این فکر کرده باشید که “نیل، چگونه بدانم در هر معامله چقدر باید ریسک کنم؟”
حالا به من جواب بده: چرا روی زمین دو فرد کاملاً متفاوت، درصد یکسانی از حسابهای تجاری خود را در معرض خطر قرار میدهند، در حالی که مقدار واقعی پولی که از آن 2٪ در معرض خطر قرار میگیرند ممکن است با توجه به شرایط خاصشان منطقی باشد یا نباشد؟ منطقی نیست اینطور نیست؟ قانون 2% فقط به گونه ای طراحی شده است که “آسان” و برای معامله گران متوسط و مبتدی “منطقی” باشد، اما همانطور که قبلاً در مورد آن صحبت کردم، تنها کاری که واقعاً انجام می دهد این است که معامله گران به آرامی ضرر کنند. برای یک تاجر ماهر، قانون 2 درصد حکم اعدام با «هزار کاهش» است.
اگر مقالات دیگر من را در مورد این موضوع خوانده باشید، من برای مدل ریسک دلار ثابت و برخلاف قانون 2 درصد استدلال کرده ام، اما اگر آن درس را از دست دادید، می خواهم دوباره بحث کنم که چرا اولی را به دومی ترجیح می دهم…
من شخصاً معتقدم که مدل % R باعث تنبلی معاملهگران میشود… آنها را وادار میکند تنظیماتی را انجام دهند که در غیر این صورت انجام نمیدادند… زیرا آنها در حال حاضر برای هر معامله پول کمتری را به خطر میاندازند و آنقدر برای آن پول ارزش قائل نیستند… این طبیعت انسانی است.
نتیجه…
هنگامی که از قانون 2% یا % R استفاده می کنید، با رشد حساب خود، اندازه موقعیت را افزایش می دهید، اما هنگامی که پول را از حساب خارج می کنید، بنگ، اندازه موقعیت شما ضربه بزرگی می زند و ناگهان مبالغ بسیار کمتری نسبت به خود معامله می کنید. فقط بودند مدل ریسک دلار ثابت از این امر جلوگیری می کند و همه چیز را خوب، یکنواخت و سازگار نگه می دارد.
در واقع چقدر باید در هر معامله ریسک کنید؟
همانطور که می دانید اگر وبلاگ من را برای مدت طولانی دنبال کرده باشید، من در درجه اول یک معامله گر نوسانی هستم و این سبک معاملاتی است که ما در اینجا روی آن تمرکز می کنیم و به دانش آموزانم آموزش می دهم. چرا این مهم است؟ خوب، چون بسته به اینکه چگونه معامله می کنید، می خواهید سود خود را متفاوت اندازه گیری کنید، و برای معامله گران نوسانی مانند من و شما، یک راه برای اندازه گیری سود وجود دارد که به وضوح منطقی تر و به سادگی “بهتر” از بقیه است.
در حالی که من به معاملهگران توصیه نمیکنم از «قانون 2 درصد» یا یک مدل درصد ثابت استفاده کنند، توصیه میکنم مبلغ دلاری را به خطر بیاندازند که با از دست دادن آن در هر معامله ای کاملاً راحت هستید. به یاد داشته باشید، شما هرگز نمی دانید کدام معامله شکست می خورد و کدام یک بر هر سری معاملات پیروز می شود، بنابراین احمقانه است که ریسک خود را در یک معامله خاص افزایش دهید فقط به این دلیل که در مورد آن “احساس می کنید” اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید. اگر مبلغی که در هر معامله ریسک میکنید، شما را بیدار نگه میدارد/ نمیتوانید در شب بخوابید، بیش از حد ریسک میکنید، پس آن را شمارهگیری کنید.
معاملهگر A که 2% از حساب 5000 دلاری خود را به خطر میاندازد، شرایط کاملاً متفاوت زندگی خود (مالی و غیره) نسبت به معاملهگر B که 2% از حساب 5000 دلاری خود را نیز به خطر میاندازد، همانطور که توسط قانون 2% پیشنهاد میشود.
یکی از دلایل بزرگ، اگر نه شما، بزرگترین دلیلی است که بسیاری از افراد «قاعده مدیریت پول 2 درصد» را اجرا میکنند، این است که به نظر میرسد نشان میدهد که با رشد حساب شما میتوانید اندازه موقعیت را به صورت تصاعدی افزایش دهید. در تئوری، این درست است، اما در دنیای واقعی، زباله است. اجازه بدهید توضیح بدهم…
بحث اصلی من در مورد این موضوع این است که اگرچه قانون 2% یک حساب را نسبتاً سریع رشد می کند زمانی که یک معامله گر به یک سری از برنده ها ضربه می زند، در واقع رشد حساب را پس از اینکه یک معامله گر به یک سری از بازنده ها ضربه می زند، کند می کند و کار را بسیار دشوار می کند. حساب را به همان جایی که قبلا بود برگردانید.
مطالعه اخیری که من در مورد آنچه زنان فکر می کنند مهمترین ویژگی یک مرد است خواندم … شوخی! روده بر شدن از خنده. هرچند جدی…
پاسخ بسیار کمتر از آن چیزی است که ممکن است فکر کنید. من معتقدم که مبلغ دلاری را تعیین کنید که با از دست دادن آن در هر معامله راحت باشید، و حداقل تا زمانی که حساب خود را دو یا سه برابر نکنید، به آن مبلغ دلار پایبند باشید، در آن زمان می توانید آن را افزایش دهید.
این به این دلیل است که با مدل ریسک % R، با کاهش ارزش حساب خود، تعداد لات های کمتری معامله می کنید، در حالی که این می تواند برای محدود کردن ضرر مفید باشد، همچنین اساساً شما را در بلاتکلیفی قرار می دهد که خروج از آن بسیار سخت است. به عنوان مثال، اگر 50 درصد از 10000 دلار را کاهش دهید، در 5000 دلار هستید، و برای بازگشت به 10000 دلار باید 100 درصد بازده داشته باشید، با استفاده از قانون 2 درصد سودآوری بسیار طولانی است، زیرا شما به محض اینکه تا این حد پایین بیایید، به طور موثر با اندازه موقعیت بسیار کوچکتری معامله می کنید.
به یاد داشته باشید، معاملهگران حرفهای یاد گرفتهاند که از احتیاط یا «احساس درونی» برای سنجش اینکه آیا یک معامله خاص را انجام دهند یا نه، استفاده کنند و در مورد معاملاتی که انجام میدهند بسیار حساس هستند. این از طریق زمان نمایش و تمرین انجام میشود، بنابراین باید قبل از پخش زنده، مدتی را صرف توسعه مهارتهای خود در یک پلتفرم معاملاتی آزمایشی کنید. اگرچه موضوع امروز مدیریت پول بود، اما به یاد داشته باشید که برای تبدیل شدن به یک معامله گر موفق، روانشناسی معاملاتی صحیح و یک روش معاملاتی خوب نیز لازم است. اگر مایلید در مورد روش مدیریت پول با ریسک ثابت من و نحوه معامله نمودار بر اساس تجزیه و تحلیل اکشن قیمت اطلاعات بیشتری کسب کنید، برای کسب اطلاعات بیشتر، دوره پیشرفته معاملات پرایس اکشن من را بررسی کنید.
مقاله امروز در مورد یک مفهوم به ظاهر واضح است. نحوه اندازه گیری سود معاملاتی با این حال، اکثر معامله گران شروع به اندازه گیری سود (و ضرر) خود کاملاً اشتباه می کنند، اما واقعاً تقصیر آنها نیست. تفکر متعارف و آنچه که معمولاً در اینترنت منتشر می شود یا توسط کارگزاران و حتی در بسیاری از کتاب ها توصیه می شود، اینطور نیست که معامله گران حرفه ای واقعی در مورد اندازه گیری عملکرد معاملات یا مدیریت ریسک فکر می کنند (آنها دست به دست هم می دهند).
همچنین، در فارکس، اندازه حساب واقعاً دلخواه است، زیرا یک حساب فارکس صرفاً یک حساب مارجین است، به این معنی که تنها برای نگهداری سپرده در یک موقعیت اهرمی وجود دارد. هر معاملهگری که این حقایق را درک میکند، هرگز تمام پول معاملاتی خود را در حساب معاملاتی خود قرار نمیدهد، زیرا به سادگی ضروری نیست و به اندازه نگهداری آن پول در جای دیگر امن یا سودآور نیست.
معامله گران حرفه ای هر چند وقت یکبار (معمولاً یک بار در ماه یا هر 3 بار) پول (سود) را از حساب های تجاری خود برداشت می کنند و سپس حساب آنها به “سطح پایه” باز می گردد. از این رو، با یک مدل 2٪، شما برای همیشه اندازه موقعیت را افزایش نمی دهید، زیرا منطقی نیست که هرگز هیچ سود معاملاتی را برداشت نکنید، در نهایت، هدف تلاش برای کسب درآمد در معاملات این است که در واقع از پول استفاده کنید، درست است؟ مدل ریسک ثابت دلار برای معاملهگران حرفهای که میخواهند از معاملات خود درآمد واقعی کسب کنند، منطقی است. این نحوه تجارت من است و این که چند نفر دیگر را می شناسم که تجارت می کنند.